×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

تاریخ و اخبار

× در مورد تاریخ و تورهای مسافرتی واخبارهای ورزشی و صنعتی و در کل تاریخچه صنعت خودرو در کشورمان
×

آدرس وبلاگ من

tarikh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ahmadyas33

روز رستاخیز

- ايمان به رستاخيز يكي از اركان عقيده ي اسلامي است - انسان بيهوده آفريده نشده است - معني و مفهوم رستاخيز - قرآن براي ايمان به قيامت اهميت ويژه اي قايل است - علت اهميت دادن قرآن به رستاخيز چيست؟ - شروع روز قيامت - رستاخيز و دانش طبيعي - قيامت در چه زماني رخ مي دهد؟ - برانگيخته شدن مردگان - دلايل آن - پاسخ به شبهات مخالفان - درجات متفاوت مردم در قيامت - شفاعت روز رستاخيز ايمان به روز رستاخيز يكي از اركان دين و جزئي از اجزاي عقيده ي اسلامي است و بلكه عنصر مهمي است كه از لحاظ رتبه، هميشه بعد از ايمان به خدا قرار دارد. زيرا، ايمان به خدا، موجب شناخت منبع و مصدر اوليه اي است كه هستي از آن نشأت مي گيرد و ايمان به رستاخيز موجب شناخت راهي مي شود كه سرانجام جهان به او منتهي مي گردد. در پرتو نور شناخت اين دو (مصدر وجود و مسير آن) انسان مي تواند، هدف و مقصدش را تشخيص داده و به خوبي جهتش را تعيين نمايد و از وسايل ممكن جهت دستيابي و رسيدن به اين هدف، كمك گيرد. اگر انسان، چنين شناختي پيدا نكند، زندگيش پوچ و بدون هدف خواهد شد و از تكامل روحي و كسب خصوصيات والاي انساني، بهره مند نمي گردد و مانند چهارپايان، بر اساس غرايز طبيعي و حول محور انگيزه هاي حيواني، زندگيش را مي چرخاند و اين همان انحطاط و پستي روح و مايه فساد و نابودي شخصيت انسان است. انسان بيهوده آفريده نشده است قرآن كريم مي خواهد، انسان را متوجه اين مسأله گرداند كه خداوند، انسان را بي هدف و بدون برنامه و مقصد عالي، نيافريده است؛ زيرا چنين چيزي از كمال حكمت و مصلحت انديشي خداوند به دور است. آيا خداوند پاك و منزه، انسان را آفريده و در كالبدش، روح دميد و او را بر فرشتگان برتري داد و آسمان و زمين را رام او نمود و بر روي سياره ي زمين، سيادت و سروريش داد؛ ولي در اين كار خود، هيچ هدف و انگيزه اي را دنبال نكرد!؟ خداوند از انجام دادن اعمال بيهوده، كاملاً پاك و به دور است. (اَفَحَسِبتم أنّما خَلَقناكُم عَبَثاً و اَنَّكم اِلَينا لاتُرجعونَ، فتعالي اللهُ المَلِكُ الحقُّ لا الهَ الا هُوَ رَبُّ العرش الكريم)_ (مؤمنون:115-116) "آيا گمان برده ايد كه شما را بيهوده آفريده ايم و به سوي ما برگردانده نمي شويد؟ خداوندي كه فرمانرواي حقيقي است و هيچ معبودي جز او نيست و صاحب عرش عظيم است، برتر از آن است (كه جهان هستي را بيهوده و بي هدف آفريده باشد". انسان مأموريتي دارد و آن امر، جانشيني خدا در روي زمين است و بايد ضروريات و پيامدهاي اين مأموريت را تحمل كرده و به اجرا بگذارد. چون در برابر آن، نزد خدا مسؤول مي باشد و تخلف از آن، موجب دوري از حق و سقوط در ورطه ضلالت و گمراهي مي گردد. (أَيحسبُ الانسانُ اَن يُترَك سُديّ، اَلَمْ يكُ نطفةً مِنْ مني يُمني، ثم كانَ علقةً فَخَلَقَ فسوي، فَجَعَل منهُ الزوجين الذكر و الاُنثي، اليسَ ذلك بقادرٍ عَلَي اَنّ يُحيي الموتي)_ (قيامت:36-40) "آيا انسان (منكر معاد) مي پندارد كه او بيهوده به حال خود رها شده است؟ آيا او نطفه ي ناچيزي از مني نيست كه پرت و ريخته مي گردد. سپس به صورت خون لخته و دلمه اي در آمده است و خداوند او را آفرينش تازه اي بخشيده است و بعد اندام او را نظم و نظام و سروسامان داده است؟! و از اين (انسان) دو صنف نر و ماده را آفريده است؟! آيا چنين خدايي نمي تواند مردگان را زنده گرداند؟!" معني و مفهوم رستاخيز روز رستاخيز، همگام با زوال و نابودي اين جهان شروع مي شود. تمام موجودات زنده مي ميرند و زمين و آسمان دگرگون و به غير آنچه كه هست، تبديل مي گردند، و بعداً هم خداوند جهان ديگر را پديدار مي كند و تمامي مردمان را بار ديگر زنده مي گرداند. سپس تك تك افراد را مورد محاسبه و باز خواست قررا داده و به اعمال خير و شر آنها رسيدگي مي كند چنانچه در صد اعمال خير كسي بيشتر باشد، به بهشت مي رود و كساني كه در صد اعمال شرشان بيشتر از خير باشد، به جهنم انداخته مي شوند. قرآن براي ايمان به قيامت اهميت زيادي قايل است دلايل اين اهميت به شرح زير بيان مي گردد: اول: آن را با ايمان به پروردگار مرتبط مي سازد. (ولكن البرَّ من آمن باللهِ واليوم الاخر)_ (بقره:177) "بلكه نيكي (كردار) كسي است كه به خدا و روز واپسين و... ايمان آورده باشد". (اِنّ الذين آمنوا والذينَ هادوا والنّصاري والصائبين مَنْ آمَنَ باللهِ واليومِ الآخِرِ و عَمِلَ صالِحاً فلهم اجرُهم عند رَبِّهم و لاخوفٌ عليهم و لا هم يحزنون)_ (بقره:62) "كساني كه ايمان داشتند و يهوديان و مسيحيان و ستاره پرستان و فرشته پرستان، هر كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته و كردار نيك انجام داده باشد، چنين افرادي پاداششان در پيشگاه خدا محفوظ بوده و ترسي بر آنان نيست و غم و اندوهي بديشان دست نخواهد داد...". دوم: قرآن كريم به فراواني از قيامت ياد كرده است، به طوري كه سوره اي نيست، به گونه اي ذكري از آن نيامده باشد. گاهي با دليل و برهان و گاهي با آوردن مثالها، سعي فرموده تا فهم آن را به ذهنها نزديك سازد. سوم: محققان و قرآن شناسان با تحقيق و بررسي در آيات قرآن، به اين نتيجه رسيده اند كه رستاخيز داراي نامها زيادي است و هر نامي معناي خاص خود را دارد و خبر از حوادث هولناك و هراس انگيزي مي دهد كه در آن روز اتفاق خواهد افتاد. قيامت نامهايي به شرح زير دارد: 1- روز رستاخيز (و قال الذين اُوتوا العلمَ والايمان لقد لبثتُم في كتاب اللهِ الي يوم البعثِ فهذا يومُ البعثِ ولكِنَّكم كنتُم لا تعلمون)_ (روم:56) "كساني كه بديشان علم و ايمان عطا شده است، مي گويند: شما بدان اندازه كه خدا مقرر فرموده بود (در دنيا و جهان برزخ) تا روز رستاخيز ماندگار بوده ايد، اين روز رستاخيز است ولي شما نمي دانسته ايد". 2- روز قيامت (و يَومَ القيامةِ تري الذين كذبوا علي الله وُجُوحُهم مسودّة)_ (زمر:60) "كساني كه بر خدا دروغ مي بندند روز قيامت آنها را خواهي ديد كه (بر اثر غم و اندوه ذلت و خواري) روهايشان سياه است". 3- ساعه (اقْتَرَبتِ الساعه و انشق القمر)_ (قمر:1) "قيامت هر چه زود تر فرا مي رسد و (در آن) ماه به دو نيم مي گردد". (انّ زلزلةَ الساعة شيءٌ عظيم)_ (حج:1) "به درستي كه زلزله هنگامه ي رستاخيز چيز بزرگي است". 4- روز آخرت (بل تُؤثرون الحياةَ الدنيا والاخِرةٌُ خيرٌ و اَبقي)_ (اعلي:16-17) "بلكه زندگي دنيا را ترجيح مي دهيد و بر مي گزينيد در حالي كه آخرت (از دنيا) بهتر و پاينده تر است". 4. نام ديگرش، روز (جزا و سزا) است: (مالك يوم الدين) _فاتحه3) "مالك روز جزا و داوري است". 5- روز حساب (اِنّي عُذتُ بربي و ربكم من كل متكبرٍ لا يؤمِنُ بيومَ الحساب)_ (غافر:27) "من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مي برم از دست هر متكبري كه به روز حساب و كتاب (قيامت) ايمان نداشته باشد". نام ديگرش: (روز فيصله و قضاوت): (قل يَومَ الفتحِ لا ينفعُ الذينَ كفروا ايمانُهُم و لاهم ينظرون)_ (سجده:29) "بگو: روز فيصله و قضاوت، ايمان آوردن كفار سودي به حالشان ندارد. و بديشان مهلت داده نمي شود". 6- روز تلاق (رويارويي) (رفيعُ الدرجات ذوالعرش يُلقي الرّوحَ مِن أمرِهِ علي مَنْ يشاءُ مِن عبادِهِ ليُندز يوم التلاقِ يومَ هم بارزون)_ (غافر:15) "خدا داراي مقامات والا و كمالات بالا و تخت فرماندهي است و او وحي را به فرمان خود براي هركس از بندگانش كه بخواهد نازل مي كند تا از روز رويارويي بترساند". 7- روز گردهم آيي و تغابن (يومَ يَجْمَعُكم ليومِ الجمعِ ذلِكَ يومُ التغابن ) _(تغابن:9) "زماني، خداوند شما را در روز گردهم آيي جمع مي آورد. آن روز، روز زيانمندي (كافران و سودمندي مؤمنان) است". 8- روز خلود (جاودانگي) (ادْخلو ها بسلامٍ ذلِكَ يومُ الخلود)_ (ق:34) "(فرشتگان بديشان مي گويند:) به سلامت وارد بهشت شويد. امروز روز جاودانگي است". 9- روز خروج (بيرون آمدن) (يَومَ يسمعونَ الصّيحَةَ بالحقِّ ذلِكَ يومُ الخروج)_ (ق:42) "روزي فرياد (رستاخيز) را راست و درست و چنانكه بايد مي شنوند. آن روز، روز بيرون آمدن (مردگان از ميان قبورشان) است". 10- روز حسرت (وأنذِرهُم يومَ الحسرةِ اِذْ قُضِيَ الامرُ و هم في غفلةٍ و هم لا يُؤمنون)_ (مريم:39) "(اي پيامبر) ظالمان را از روز حسرت بترسان. آن هنگامي كه كار از كار مي گذرد و ايشان در غفلت به سر برده اند و (به قيامت و بهشت و دوزخي) ايمان نداشته اند". 11- روز صدا زدن (التناد) (ويا قوم اِنِّي أخافُ عليكم يومَ التناد )_ (غافر:32) "اي قوم من! بر شما از روز صدا زدن (كه قيامت است) مي ترسم". 12- روز نزديك (الازفة) (أزفت الآزفةُ ليسَ لها من دون اللهِ كاشفةٌ)_ (نجم:57-58) "قيامت نزديك گرديده است. جز خدا هيچ كس نمي تواند آن را ظاهر و پديدار كند". 13- حادثه ي عظيم (الطامةُ الكبري) (فاذا جاءت الطّامّةُ الكُبري يومَ يتذكَّرُ الانسانُ ما سعي ) (نازعات:34-35) "هنگامي كه بزرگترين حادثه فرا برسد. در آن روز انسان به ياد مي آورد همه ي كوششها و تلاشهايي را كه كرده است". 14- (الصّاخة) صداي گوش خراش و هراس انگيز (فاذا جاـتِ الصّاخَّةُ يومَ يَفِرُّ المرءُ مِنْ اخيهِ و اُمِّهِ و أبيهِ و صاحبَتِهِ و بنيهِ لِكلِّ اَمرِيءٍ منهم يومئذٍ شأنٌ يُغنيه ) _(عبس:33) 15- روز الحاقه (رخداد راستين) (الحاقّةُ ماالحاقّةُ وما ادراكَ مالحاقّة )_(حاقه:1-3) "رخداد راستين، تو چه مي داني رخداد راستين چگونه رخدادي است". 16- روز الغاشيه (حادثه ي فراگير) (هل أتاكَ حديثُ الغاشية)_ (غاشيه:1) "آيا خبر حادثه ي فراگير (روز قيامت) به تو رسيده است؟". 17- روز واقعه (اذا وَقَعتِ الْواقعةُ ليسَ لِوقعتها كاذبةٌ، خافضةٌ رافِعةٌ)_(واقعه:1-3) "هنگامي كه واقعه ي (عظيم قيامت) برپا شود رخداد آن قطعي و جاي تكذيب نيست (گروهي را) پايين مي آورد و (گروهي را) بالا مي برد". علت اينكه قرآن براي قيامت اهميت قايل است، چيست؟ قرآن به دلايل زير براي روز رستاخيز اهميت قايل مي باشد. اول: مشركان عرب به شدت آنر ا انكار مي كردند. (وقالوا: ماهي اِلاا حياتُنا الدُّنيا نموتُ و نحيا. وما يُهلِكنا الا الدّهرُ)_ (جاثيه:24) "(منكران رستاخيز) مي گويند: حياتي جز همين زندگي دنيايي كه در آن به سر مي بريم در كار نيست. و گروهي از ما مي ميرند و گروهي جاي ايشان را مي گيرند و جز طبيعت و روزگار، ما را هلاك نمي سازد". دوم: اهل كتاب، هر چند به روز قيامت ايمان داشته اند، اما تصويري بسيار فاسد و غلط از آن دارند. مثلاً مسيحيان معتقدند: (يسوع) كه خود را فداي مردم نمود، در روز رستاخيز آنان را از مجازات گناهان مي رهاند. هنديان هم در مورد بودا و كرشنه، چنين عقيده اي دارند، انحرافات عقيده ي يهوديان هم در اين خصوص، كمتر از مسيحيان و بدائيان نيست. سوم: ايمان به رستاخيز هدف و غايت بلند و ارزشمندي به زندگيمان مي بخشد كه عپارتند از: انجام دادن اعمال خير، ترك گناهان و زشتيها، كسب فضايل و خوبيها، دوري از صفات زشت و زيانباري كه دين، دنيا، ناموس، عقلها و اموال و دارايي انسان را در معرض خطر و نا بودي قرار مي دهد؛ يعني تحقق امر خلافت و جانشيني انسان در زمين. بايد انسان داراي روحيه اي بازدارنده گردد تا او را به خير و نيكي تشويق كند و از شر و فساد باز دارد. و اين نيروي باز دارنده بايد با تذكر، عبادت، آوردن ضرب المثلهاي گوناگون و تصويرهاي رنگارنگ تقويت گردد تا در عمق و جان انسان نفوذ كرده و ريشه بدواند و فرد خطاكار را متوجه خطا و اشتباه خود نمايد و براي هر انساني هدف عالي و ارزشمندي تعيين كند تا ديگر پايش نلغزد و از راه راست منحرف نگردد. شروع روز قيامت از مجموع آيات قرآني در اين باره، چنين استنباط مي شود كه روز قيامت با انقلابي بزرگ، تغييرات و دگرگونيهاي عمومي در كل كاينات همراه است. آسمان شكاف بر مي دارد. ستارگان از مسير خود خارج و پراكنده مي گردند و با يكديگر برخورد و تصادم پيدا مي كنند. زمين تكه تكه و منفجر مي شود. تمام چيزها و اشيايي كه انسان در اين جهان مي شناسد، منهدم و تخريب مي گردد. (يومَ تُبدَّلُ الأرضُ غيرَ الأرضِ والسمواتُ و برزوا للهَ الواحِدِ القّهار)_ (ابراهيم:48) "در آن روزي كه اين زمين به زمين ديگري و آسمانها به آسمانهاي ديگري تبديل مي شوند و آنان در پيشگاه خداوند يگانه ي مسلط، حضور به هم مي رسانند". رستاخيز و دانش طبيعي تخريب و انهدام عمومي جهان، امري محال يا غير ممكن نمي باشد. دانشمندان علوم طبيعي ثابت نموده اند كه روزي جهان هستي به آخر مي رسد و مأموريتش پايان مي پذيرد. همانطور كه از زمانهاي گذشته تكامل پيدا كرده و به وضع كنوني رسيده است؛ به طور قطع و يقين، روزي فرا مي رسد كه همه چيز، نيست و نابود مي گردد. مطالبي كه قرآن كريم، در پاره ي سر نوشت نهايي جهان هستي، بيان فرموده، با نظريات و پيش فرضيه هاي تازه ي دانش طبيعي منافات ندارد. يكي از معجزات بزرگ قرآن، ارائه چنين تصوري از قيامت مي باشد كه حتي هيچ فرد و يا هيچ يك از دينهاي آسماني گذشته نتوانسته اند، اينگونه و با ترسيم چنين تصاوير هولناكي، در باره ي پايان كاينات و جهان هستي بحث و گفتگو به ميان آورند. امكان ندارد كه پيامبر خدا چنين مطلبي را از خودش گفته باشد. بنا بر اين جز معجزه ي خداوندي چه مي تواند باشد؟ قيامت در چه زماني رخ مي دهد زمان وقوع رستاخيز را جز خدا كسي نمي داند و خداوند هيچ كس، اعم از پيامبران، فرشتگان و يا ساير موجوداتش را از آن آگاه نساخته است. (اِنّ اللهَ عندهُ عِلمُ الساعة و يُنزِّلُ الغيثَ و يعلم ما في الاراحام)_ (لقمان:34) "آگاهي از فرا رسيدن قيامت ويژه ي علم خداست و اوست كه باران را مي باراند و مطلع است بر آنچه در رحمهاي (مادران) است". مردم در باره ي قيامت از پيامبر خدا (ص) مي پرسيدند و يا در اين مسأله زياد كلنجار مي رفتند. خداوند به او فرمان داد تا آن را به علم خدا واگذار نمايد. (اليه يُرَدُّ عِلمُ السَّاعةِ)_ (فصلت:47) "آگاهي از وقوع قيامت به خدا باز مي گردد و بس". اين پرسش و پاسخ را در آيه ي زير اينگونه بيان فرموده است. (يسألونك عن الساعة ايان مُرساها قُلْ اِنّما علمها عند ربِّي لايُجَلِّيها لوقتها الا هو ثقلت في السموات والارض لا تأتيكم الا بغتةً يسألونك كأنّك حفيٌّ عنها قُلْ: اِنّما علمها عندَ الله ولكنَّ اكثرَ الناسِ لا يعلمون)_ (اعراف:178) "راجع به قيامت از تو پر سند و مي گويند: در چه زماني قيامت رخ مي دهد؟ بگو: تنها پروردگارم از آن آگاه است و كسي جز او نمي تواند در وقت خود آن را پديدار سازد (اطلاع از هنگامه ي قيامت) براي (ساكنان) آسمانها و زمين سنگين و دشوار است. قيامت ناگهان به وقوع مي پيوندد و بر سرتان مي تازد. از تو مي پرسند: انگار تو از (شروع) قيامت با خبري؟ بگو: اطلاع از آن خاص يزدان است و ليكن بيشتر مردمان نمي دانند". ابن عمر (رض) روايت مي كند كه پيامبر (ص) فرمود: كليدهاي غيب پنج تا است و جز پروردگار كسي از آن آگاه نمي باشد و آن عبارتند از: "1_آگاهي از فرا رسيدن قيامت ويژه علم خداست. 2_ اوست كه باران مي باراند. 3_و بر آنچه در رحمهاي (مادران ) است، آگاه و مطلع مي باشد. 4_ هيچ كس نمي داند فردا چه چيز به چنگ مي آورد. 5_هيچ كس نمي داند كه در كدام سر زميني مي ميرد". آلوسي در تفسيرش مي گويد: خداوند بنا به اقتضاي حكمت تشريعي اش، موضوع وقوع قيامت را مخفي نگه داشته است و اين امر بيشتر از هر چيزي انسان را به فرمانبردراي و ترس از گناهان و پلشتيها وادار مي سازد. همچنانكه مسأله مخفي ماندن مرگ و اجل انسان نيز همينطور است. اگر بگويند: حكمت تكويني هم چنين اقتضايي دارد. سخن بعيد دور از ذهن نگفته اند. ظاهر آيات چنين است كه پيامبر (ص) زمان وقوع قيامت را نمي دانسته است... آري. پيامبر (ص) به طور اجمال از نزديك بودن وقوع آن خبر داده است. ترمذي از انس حديث مرفوعي روايت مي كند: "بعثتُ أنا والساعة كهاتين و أشار بالسبابه والوسطي" (ترجمه از پيش گذشت). ابن حصين و ابن عمر هم اين حديث را مرفوع دانسته اند. "انما اجلكم فيمن مضي قبلكم من الأُمم من صلاةِ العصر الي غروب الشمس". اجل و نابودي اقوام پيش از شما مابين نماز عصر و مغرب بود. اما حديث صحيحي كه بتوان به استنثاد آن، دقيقاً پايان زندگي را تخمين زد، نيامده است. ابن حزم گويد: ما مسلمانان نمي توانيم عدد و ارقام مشخص و معيني را نام ببريم و كساني كه ادعا مي كنند تعداد آن، بيشتر يا كمتر از هفت هزار سال است؛ هيچ لفظ و يا حتي مدرك صحيحي از پيامبر خدا ندارند؛ بلكه خلاف آن از پيامبر (ص) روايت شده است. همه ما معتقديم كه هر كس اجل و موعد مشخصي دارد و زمان آنر ا جز خدا كسي نمي داند. (ما أشهدتهم خلْقَ السمواتِ والارض ولا خَلْقَ اَنفُسِهِم)_(كهف:51) "من ابليس و فرزندانش را به هنگام آفرينش آسمانها و زمين و (حتي برخي از) خودشان را هم به هنگام آفرينش (برخي از) خود شان حاضر نكرده ام". پيامبر خدا (ص) فرمود: شما در ميان امتهاي پيشين همچون موي سفيد در بدن گاو سياه و موي سياه در بدن گاو سفيد رنگ نمايان هستيد. اين به نسبت كساني كه مي خواهند در باره ي آن بينديشند و به شناخت تعداد افراد مسلمان نسبت به اقوام پيشين و سهمي كه در آباداني زمين دارند واقف شوند و بدانند كه دنيا زمان و اجل مشخصي دارد و جز خدا كسي از آن خبر ندارد، همانطور كه پيامبر فرمود: من و قيامت همچون اين دو انگشت (اشاره به سبابه و وسطي) در كنار هم مي آييم. قرآن و حديث پيامبر (ص) حاكي است كه وقوع هنگامه ي رستاخيز را تنها خدا مي داند و بس. و منظور از اشاره ي پيامبر (ص) شدت نزديكي آن است نه حد فاصل دو انگشت. چون با اندازه گيري نسبت طول و عرض و فاصله انگشتان، مي شد به راحتي وقوع زمان رستاخيز را حدس زد و مي دانيم چنين چيزي باطل است. و يا همان نسبت را مي شد با نسبت موي سياه و سفيد گاو تخمين زد. از چنين خطاها و اشتباهات فاحش و ناروايي په خدا پناه مي بريم. بنا بر اين واضح و روشن است كه پيامبر با بيان مثل مذكور، مي خواسته به شدت نزديك بودن وقوع قيامت اشاره كند و اين در حالي است كه از زمان پيامبر (ص) تاكنون هزار و چهار صد و چند سال از عمر دنيا مي گذرد و تنها خدا مي داند كه چند سال ديگر از عمر دنيا باقي مانده است. در صورتي كه اين مقدار زمان اندك به نسبت آنچه كه پيش از پيامبر گذشته، اصلاً قابل مقايسه نمي باشد و پيامبر (ص) نسبت باقي مانده ي عمر دنيا را به گذشته با نسبت رنگ خالهاي سفيد در بدن گاو سياه رنگ يا رنگ سياه و سفيد پايچه ي دراز گوش مقايسه نموده است. بر انگيخته شدن مردگان با زنده شدن مردگان و بازگشت دوباره ي روح و جسد به حالت اوليه خود، رستاخيز شروع مي شود و اين باز گشت، پس از اينكه همه ي موجودات نيست و نا بود گردند، صورت مي گيرد و انسان نمي تواند از رمز و راز و چگونگي آن اطلاعي پيدا كند؛ چون به طور كلي با پيدايش نخستين تفاوت دارد. (نحن قدّرنا بينكم الموتَ و ما نحنُ بمسبوقين علي اَن نُبدِّلَ امثالكم و ننشئكم فيما لا تعلمون و لقد علمتم النشأةَ الاولي فلولا تذكرون)_ (واقعه:60-62) "ما در ميان شما مرگ را مقدر و معين ساخته ايم و هرگز بر ما پيشي گرفته نمي شود. هدف اين است كه گروهي از شما را ببريم و گروه ديگري را جاي آنان بياوريم و (سر انجام) شما را در جهاني كه نمي دانيد آفرينش تازه ببخشيم. شما كه پيدايش نخستين را دانسته ايد. پس چرا ياد آرو نمي گرديد". دلايل رستاخيز مردگان قرآن كريم، با استناد به مقايسه آفرينش نخستين بر آفرينش جهان ديگر، دلايل فراواني براي زنده شدن مردگان ذكر فرموده است و تأكيد مي كند كه خداوند بر همه چيز آگاه و توانا است و با قدرت بي نظير و دانش مطلق و فراگير خود مي تواند تمام اجزاي بدن را بر گرداند و چيزي از آن فروگزار نشود: (و ضَرَبَ لنا مثلاً و نسيَ خلقَهُ قال مَنْ يُحْيي العظامَ و هيَ رميمٌ قل يُحييها الذي انشأها اَوَّلَ مرَّةٍ وهو بكل خلقٍ عليم)_ يس:87-79) "براي ما مثالي مي زند و آفرينش خود را فراموش مي كند و مي گويد: چه كسي مي تواند اين استخوانهايي را كه پوسيده و فرسوده اند زنده گرداند؟! بگو: كسي كه آنها را زنده مي گرداند كه آنها را نخستين بار آفريده است و او بس آگاه از همه ي آفريدگان است". خلقت انسان و تكامل و دگرگوني و مراحل آفرينش او، زمين و گياهان و نباتات و آنچه كه از زمين مي رويد ، همه و همه نشانه دانش و قدرت بي انتهاي پروردگار است. خداوند مي فرمايد: "اي مردم اگر در باره ي رستاخيز (مردگان و زندگاني دوباره ي ايشان) ترديد داريد، ما شما را از خاك مي آفرينيم. سپس به نطفه و بعد به خون بسته (زالو مانند) و پس از آن يك قطعه گوشت )جويده شده) در مي آوريم كه برخي (كامل و تام الخلقه) بسامان و برخي (نا تام و ناقص الخلقه و) نا بسامان است. (همه ي اينها) بدين خاطر است كه براي شما روشن سازيم (كه ما بر آفرينش و تغيير و تبديل و هرگونه كاريي، از جمله زندگي دوباره بخشيدن توانائيم). ما جنينهايي را كه بخواهيم تا زمان خود در رحمها نگاه مي داريم و آنگاه شما را به صورت كودك بيرون مي آوريم تا به رشد جسماني و عقلاني خود مي رسيد. برخي از شما مي ميرند و بعضي از شما به نهايت عمر و غايت پيري مي رسند. تا بدانجا كه چيزي از علوم خود را به خاطر نخواهند داشت. (دليل ديگري براي رستاخيز اين است كه اي انسان در فصل زمستان) تو زمين را خشك و خاموش مي بيني اما هنگامي كه (فصل بهار در مي رسد) و بر آن آب مي بارانيم و آن بدان خاطر است كه (بدانيد) خدا حق است و او مردگان را زنده مي گرداند و وي بر هر چيزي تواناست و (اينكه بدانيد) بدون شك قيامت فرا مي رسد و جاي هيچ گونه ترديدي نيست و خداوند تمام كساني را كه در گورها آرميده اند، دوباره زنده مي گرداند". مي دانيم كه هيچوقت خداوند از آفرينش آسمان و زمين در مانده و نا توان نبوده و پيوسته مي آفريند، رزق و روزي مي دهد، زنده مي گرداند و مي ميراند. با اين وصف آيا مي توان تصور كرد كه بازگردانيدن دوباره ي آنها برايش سخت و نا ممكن ميباشد؟! (اَفَعيينا بالخلْقِ الأوّلِ بَلْ هُمْ في لبسٍ مِنْ خلقٍ جديد)_ (ق:15) "آيا ما از آفرينش نخستين درمانده و نا توان بوده ايم ولي ايشان در باره ي آفرينش مجدد ترديد دارند". با توجه به اين همه دلايل آشكار و پنهان در سراسر جهان و وجود انسان، اگر كسي پيدا شود و زندگي دوباره و برانگيخته شدن مردگان را نپذيرد، انكارش كاملاً پوچ و بي معنا مي باشد. پاسخ به شبهات مخالفان گروهي از مردمان اين حقيقت را انكار مي كنند و به گمان باطلشان معتقدند كه وقوع چنين امري با قوانين عادي و جاري طبيعت همخواني ندارد و آن را امري بسيار بعيد و غير قابل قبول مي دانند؛ چون عقلهاي كوتاه بينشان نمي تواند بپذيرد كه پس از اينكه انسان بميرد و جسمش تجزيه و اعضاي آن پراكنده شود، دوباره به حالت اوليه خود بر مي گردد. چون پس از مرگ بدن انسان به خاك، بعد به گياه تبديل مي شود و انسان ديگري آن را مي خورد و مي ميرد و همينطور ادامه دارد... و بدين ترتيب هميشه بدن انسان در بين ساير انسانها و جانداران در يك زنجيره ي غذايي دست به دست گشته و پيوسته در حالت تبديل و دگرگوني است. اين ايراد و شبهه افكني از قديم الايام و در ذهن بسياري از ماده پرستان وجود داشته و قرآن كريم به ذكر و معالجه ي آن پرداخته است: "(منكران رستاخيز) مي گويند: حياتي جز همين زندگي دنيايي كه در آن به سر مي بريم، در كار نيست. گروهي از ما مي ميرند و گروهي جاي ايشان را مي گيرند و جز طبيعت و روزگار ما را هلاك نمي سازد! آنان چنين سخني را از روي يقين و آگاهي نمي گويند و بلكه تنها گمان مي برند و تخمين مي زنند. هنگامي كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مي شود، در برابر آنها دليلي جز اين ندارند كه مي گويند: اگر راست مي گوييد پدران و نياكان ما را زنده كنيد و بياوريد. بگو: خداوند شما را (از نيستي به هستي مي آورد و) زنده مي كند سپس شما را مي ميراند. سپس در روز قيامت كه در آن ترديدي نيست شما را گرد مي آورد و ليكن بيشتر مردم نمي دانند. خداوند استقلال شبهه افكنان را بي معني دانسته و آن را رد مي كند؛ زيرا آنان از قدرت، عظمت، دانش و حكمت بي نظير پروردگار بي اطلاعند و حتي نفس خود را هم نمي شناسند چون در درون و نفسشان دليل كافي و قانع كننده براي اثبات رتساخيز وجود دارد مثلاً خداوند ابتدا آنها را زنده كرده و بعد مي ميراند و هم او قادرست كه دوباره زنده شان گرداند و بار ديگر در قيامت آنها را گرد آورد. پس چرا چنين چيزي را بعيد مي دانند؟! (وهو الذي يبدأ الخلق ثمَّ يُعيدُ وهو اَهونُ عليه وله المثلُ الاعلي في السموات والارض هو العزيز الحكيم)_ (روم:27-28) "اوست كه آفرينش را آغاز كرده است و سپس آن را باز مي گرداند و اين براي او آسانتر است بالاترين وصف در آسمانها و زمين متعلق به خداست و او بسيار با عزت و اقتدار و سنجيده و كار بجاست". درجات متفاوت مردم در قيامت مردم، در هنگامه رستاخيز، به نسبت عملكرد شان، داراي درجات بسيار مختلف و متفاوتي اند. آن گروهي كه عقيده ي سالم و عمل نيكو و تزكيه نفس داشته اند، از جسم و روح كاملتري برخوردارند و گروهي كه عقيده ي فاسد و اعمال پليد داشته اند، داراي جسم و روح ناقص و معلول مي باشند. ابو هريره (رض) روايت مي كند كه پيامبر (ص) فرمود: روز قيامت مردم به سه گروه محشور مي شوند: گروهي پياده، گروهي سواره و گروهي بر چهره هايشان. گفته شد اي رسول خدا! چگونه بر چهره هايشان حشر كرده مي شوند؟ فرمود: همان پروردگاري كه به آنها پاي راه رفتن داد، مي تواند آنان را بر چهره هايشان وادار به راه رفتن نمايد. در حديث ديگري پيامبر (ص) مي فرمايد: گردنكشان و متكبران روز قيامت به شكل موريانه محشور مي شوند و مردم آنها را لگدمال مي كنند به خاطر اينكه خداوند را دست كم گرفته بودند. مسلم از جابر روايت مي كند كه گفت از پيامبر (ص) شنيدم كه فرمود: "يبعث كل عبد علي مامات عليه" هر بنده اي بر آنچه كه فوت نموده، محشور مي گردد؛ يعني اگر وفاتش بر خير و نيكي بوده شادمان و خوشحال حشر مي شود و اگر بر شر و فساد مرده، با حالتي زشت و شنيع حشد مي گردد. با وصف اينكه بدن و روح با هم محشور مي گردند، اما روح داراي نيروهاي خارق العاده اي است كه مي تواند در بدنها دخل و تصرف نمايد و يا در مدت كوتاهي، مسافتهاي دور را بپيمايد و يا در بين بهشتيان و جهنميان سخن بگويد. در واقع حالتي مانند فرشتگان يا پريان پيدا مي كند و ميتواند در قالب جسم و بدنها ظاهر گردد و علم و دانش بشري، چنين امري را امكان پذير مي دانند. شفاعت منظور از شفاعت، در خواست خير و نيكي از خداوند براي بندگان در روز قيامت است. در واقع نوعي دعاي مستجاب به حساب نمي آيد. شفاعت دو نوع است: اول شفاعت كبري، كه مخصوص پيامبر اسلام، حضرت محمد (ص) مي باشد كه در قيامت از خداوند مي خواهد مردم را از وحشت بلا تكليفي و بازداشت برهاند خداوند دعايش را مي پذيرد و همگان بر او غبطه مي خورند و بدين وسيله پايه و مقام برترش براي همه ي جهانيان آشكار مي گردد و اين همان مقام محمود و ستوده اي است كه خداوند به او وعده اش را داده بود: (ومن الليل فتهّجَدْ به نافلةً لك عسي اَنْ يبعثك رَبُّك مقاماً محموداً)_ (اسراء:79) "در پاسي از شب از خواب برخيز و نماز تهجد بخوان اين يك فريضه ي اضافي براي توست باشد كه (در پرتو اين عمل) خداوند ترا به مقام ستوده اي (مقام شفاعت كبري) برساند". ابن عمر (رض) روايت مي كند كه پيامبر (ص) فرمود: روز قيامت خورشيد نزديك مي شود تا عرق به بناگوش برسد. مردم به حضرت آدم (ع) پناه مي برند (تا برايشان شفاعت كند) مي گويد: كاري از من بر نمي آيد. بعد به موسي (ع) پناه مي برند او نيز چنين پاسخ مي دهد؛ بعد به محمد (ص) روي مي آورند. پيامبر براي رهايي مردم از بلا تكليفي، شفاعت مي كند. پيش مي رود تا اينكه حلقه درگاه بهشت را مي گيرد. در چنين روزي خداوند او را به مقام محمود و ستوده مفتخر مي گرداند و تمامي مردم دنيا او را مي ستايند. ابي بن كعب روايت مي كند كه پيامبر فرمود: (اذا كان يوم القيامه كنتُ امامَ الانبياء و خطيبهم و صاحبَ شفاعتهم من غير فخر" روز قيامت من پيشوا و سخنگوي پيامبران و داراي مقام شفاعت هستم و فخر فروشي و مباهات هم نمي كنم. جز اين نوع شفاعت هر شفاعت ديگري داراي شرط و شروطي به شرح زير است: اول: بايد با اجازه ي خداوند صورت بگيرد: (من ذا الذي يشفَعُ عندهُ الا باذنِهِ)_ (بقره:255) "كسيت آنكه در پيشگاه او ميانجيگري كند مگر با اجازه ي او؟" دوم: شفاعت براي كسي كه خدا از او خشنود باشد. (ولا يشفعون الا لمن ارتضي)_ (انبياء:28) "هرگز براي كسي شفاعت نمي كنند مگر براي آن كسي كه (بدانند) خدا از او خشنود است". پروردگار راضي به شفاعت نيست، جز براي كسي كه بر مبناي عدالت، استحقاقش را دارا است. و قبول شفاعت هم به خاطر اظهار كرامت و بزرگواري و مقام و منزلت شفاعت كننده نزد خداوند مي باشد. تا پس از دعا و نيايشش در پيشگاه حق، اراده ي الهي تنفيذ يابد. و اين دعا و نيايشها و شفاعت كردنها بار منفي ندارد و انسان را به طرف سستي و كاهلي در تكاليف الهي، حقيقت ايمان و عمل صالح و نجاتبخش، سوق نمي دهد. بت پرستان بر بتهايشان تكيه مي كردند و معتقد بودند كه آنها در پيشگاه خداوند ميانجيگرشان خواهند بود. (و يعبُدونَ مِنْ دونِ الله مالا يضرُّهم و لاينفعُهُم و يقولون هؤلاءِ شفاؤنا عندالله)_(يونس:18) "اينان غير از خدا، چيزهايي را مي پرستيدند كه نه بدي و نه سودي عايد شان مي سازند و مي گويند: اينها ميانجيهاي ما در نزد خدايند". خداوند آب پاكي بر دستشان ريخت و آنها را از شفاعت بتان مأيوس و نا اميد گردانيد. مي فرمايد: هر كس در برابر كارهايي كه كرده (در دوزخ زنداني مي گرددو) گروگان مي شود. مگر ياران سمت راستي. آنان در باغهاي بهشت بسر مي برند و (از دوزخيان) مي پرسند: از بزهكاران و گناهكاران (مي پرسند) چه چيزي شما را به دوزخ كشانده است و بدان انداخته است؟ مي گويند: (در جهان) از زمره ي نمازگزاران نبوده ايم و به مستمند خوراك نمي داده ايم و ما پيوسته با باطل گرايان فرو مي رفته ايم و روز سزا و جزا را دروغ مي دانسته ايم تا مرگ به سراغمان آمد. ديگر شفاعت و ميانجي ميانجيگران بديشان سودي نمي بخشد. بسياري از مردمان به شفاعت و ميانجيگري دوستان و اوليا خدا دلخوش كرده و در نتيجه به انواع و اقسام انحرافات، گناهان و سردر گمي ها دچار شده اند. خداوند بزرگ حجتشان را بي مورد و استدلالشان را باطل مي داند و مي فرمايد: (جزا و پاداش، و فضيلت و برتري) نه به آرزوهاي شما و نه به آرزوهاي اهل كتاب است. هر كس كه كار بدي بكند در برابر آن كيفر داده مي شود و كسي را جز خدا يار و ياور خود نخواهد يافت. كسي كه اعمال شايسته انجام دهد و مؤمن باشد، خواه مرد و خواه زن، چنان كساني داخل بهشت شوند، و كمترين ستمي بدانان نشود. آيين چه كسي بهتر از آين كسي است كه خالصانه خود را تسليم خدا كند، در حالي كه نيكوكار باشد و از آيين راستين ابراهيم پيروي كند كه مخلص و حقجو بود و خداوند ابراهيم را به دوستي گرفته است. دين حقيقي، تسليم شدن بدون قيد و شرط و خالصانه براي خدا و انجام دادن عمل نيكو است. و پيامبر (ص) در جمله اي خطاب به دخترش فاطمه ي زهرا (س) روح و حقيقت اسلام را به او معرفي مي نمايد. (اعملي يا فاطمةَ فانّي لا اُغْني عنكَ مِنَ اللهِ شيئاً) اي فاطمه (س)! براي خودت كاري بكن و عمل نيكو انجام بده، من در پيشگاه خداوند نمي توانم ترا از چيزي بي نياز گردانم. خداوند، از تبعيض و ملاحظه كاري بين بندگانش كاملاً پاك و مبراست. با آنان به عدالت رفتار مي كند و اين روش و سنت هميشگي و دايمي اوست در ميان گذشتگان و آيندگان. (أم لَمْ يُنباْ بما في صُحف موسي و ابراهيمَ الذي وفي، الاتزِرُ و ازِرةٌ وِزْرَ اُخْري، و اَنْ ليس للانسانِ الا ما سَعي و اَنّ سعيَهُ سوف يُري ثم يجزاهُ الجزاءَ الأوفي)_ (نجم:36-41) "يا بدانچه در تورات موسي بوده است، مطلع و با خبرش نكرده اند؟... يا از آنچه در صحف ابراهيم بوده است مطلع و با خبرش نكرده اند؟ (در صحف ايشان آمده است) كه هيچكس بار گناهان ديگري را بر دوش نمي كشد و اينكه براي انسان پاداش و بهره اي نيست جز آنچه خود كرده است و براي آن تلاشي نموده است و اينكه قطعاً سعي و كوشش او ديده خواهد شد. سپس (در برابر كارش) سزا و جزاي كافي داده مي شود".

جمعه 14 فروردین 1388 - 8:29:23 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم